• خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

صبا

صبا

راننده معلم

08 مهر 1401

#به_قلم_خودم

#روز مرگی

ایستگاه دوم صدای قیژی آمد و اتوبوس به زور ایستاد.انگار حال نداشت مدام ایست کند و جایی قرار داشت.

پیرمردی قدبلند و شیک وپیک ،سوارشد و فکرکنم  گوش هایش از سرو صدای اضافی زمانه اندکی سنگین شده بود.

به راننده سلامی محکم کرد و در اولین صندلی نزدیک راننده،آرام گرفت.

حرک اتوبوس و صدای چرخهاو بوق ماشین ها مزید بر کم شنوایی پیرمرد شده بود چون با صدای بلند شروع به تحلیل اوضاع و اخبار روز کرد و برای راننده از همه جا سخن گفت.

دخترم گفت :وای مامان  چقدر داد میکشه!!!

چراغ های خیابان  به محض رسیدن ما سبز می شدند و برایم هیجان انگیز بود که یک روز پشت چراغ قرمزی گیر نکردم.

اما یعد از چند ایستگاه و سوار پیاده شدن،اتوبوس وسط خیابان ترمز کرد و راننده به سرعت پایین رفت.

وای،با کسی تصادف کرد!؟؟

خودم را خم کردم وبیرون و روبروی اتوبوس را نگاه کردم…رانندهء مهربان وقتی دیده بود فرد نابینایی نمی تواند از خیابان شلوغ رد شود  ایست کرده بود و سریع برای رد کردن او اقدام .

وقتی راننده به صندلی و پشت فرمان برگشت ،پیرمرد کم شنوای مسافر با صدای بلندتری به تشویق راننده پرداخت و در آخر به شکر خدا به خاطر داشتن بینایی.

به اولین چراغ قرمز امروز برخورد کردیم ولی هیجان این چراغ قرمز به خاط ترمز راننده و کمک او عایدم شده بود جذابیتی همراه با شادی داشت.

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

صبا

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان